ملکه های وستروس (رینیرا تارگرین)
در معرفی ملکه های وستروس اینبار به سراغ رینیرا تارگرین میرویم:
شاهدخت رینیرا تارگرین ، در سال 97 پس از اگان فاتح متولد شد .
او تنها فرزند زنده ی پادشاه ویسریس تارگرین اول از همسر اولش ، بانو ایما از خاندان آرن بود .
رینیرا دو برادر داشت که هردو آن ها در گهواره مردند .
رینیرا در سن 7 سالگی یک اژدها سوار بود . او بر پشت اژدهای جوانش که نامش را سایرکس گذاشته بود در آسمان پرواز می کرد . یک سال بعد ، هنگامی که رینیرا هشت ساله بود ، به عنوان ساقی پدرش بر سر میز ، در مبارزات و در بارانداز کار می کرد . پادشاه ویسریس به ندرت بدون رینیرا دیده شده است .
در جوانی ، رینیرا شیفته عمویش ، شاهزاده دیمون تارگرین شد . شاهزاده دیمون رندانه برای برادرزاده اش هدایای گران قیمت و عجیب و غریب از سفرهایش به دریای باریک می آورد . حین مسابقه تاج گذاری پادشاه ویسریس اول ، سر کریستان کُل با خلع سلاح کردن دیمون ، مسابقه را برد . شوالیه جایزه خود را به رینیرا اهدا کرد و از شاهدخت هفت ساله لطفش را خواست . رینیرا به کریستن نزدیک شد و هنگامی که او در سال ١٠٥ به گارد پادشاهی پیوست ، او را شوالیه سفید خواند و ویسریس نیز اجازه داد که شوالیه ی دوست داشتنی محافظ شخصی و سپر رینیرا شود . از آن لحظه به بعد ، کل همواره در لیست ها به نفع رینیرا عمل می کرد و در رویداد های عمومی از وی محافظت می کرد .
در پایان سال 105 ، مادر رینیرا ، ایما ، هنگام به دنیا آوردن دومین برادر رینیرا از دنیا رفت ، شاهزاده بیلون ، برادرش نیز یک روز بعد مرد .
پس از این اتفاق پادشاه ویسریس ، رینیرا را به عنوان وارث خود خواند و تمام لرد های بزرگ هفت پادشاهی را جمع کرد تا با وی بیعت کنند و از حقوق و شرافت او محافظت کنند تا زمانی که به پیروزی برسد . در طی این اتفاق ، رینیرا شاهدخت دراگون استون نامیده شد .
پادشاه ویسریس در سال 106 دوباره ازدواج کرد . وی با بانو الیسنت های تاور ازدواج کرد و نامادری و نادختری از همان ابتدا با هم به خوبی کنار آمدند . این زمانی تغییر کرد که الیسنت برای پادشاه دو پسر به دنیا آورد ، اگان ، در سال 107 و ایموند ، در سال 110 ، اما ویسریس هیچکدام از این دو پسر را جانشین و وارث خود نخواند .
مردم همواره از ویسریس در مورد جانشینی می پرسیدند ، اما ویسریس هیچگاه راغب به بحث در این مورد نبود. سر اوتو های تاور ، پدر الیسنت و دست ویسریس ، از شورا و بارانداز اخراج شد فقط به دلیل این که درباره این موضوع بسیار شاه را تحت فشار قرار می داد. اما حتی هنگامی که او شورا را ترک کرد ، به وضوع دربار به دو دسته تقسیم شده بود : حزب ملکه و حزب شاهدخت